به فاصله تنها کمتر از ۱۰ روز از خبر فوت کودک ۱۰ ساله دهلرانی بر اثر انفجار مین، خبری دیگر خاکستری از حزن و اندوه بیپایان را بر سر و صورت استان ایلام پاشید؛ “چهار نوجوان ایلامی بر اثر انفجار مین در مهران زخمی و قطع عضو شدند”.
انتشار ماهانه و حتی هفتگی این دست از اخبار در استان ایلام بعنوان دارنده رتبه اول کشور در میان پنج استان آلوده به مین و مواد منفجره، به رویهای معمول تبدیل شده و متن هر خبر، قطع شدن دست و پا و یا کور شدن یک، دو، سه و یا چهار نفر از مردم رنجور این دیار را روایت میکند و یا شهروندان ایلامی جان عزیز خود را تنها به قیمت تیترشدن خبری غمانگیز آنهم برای لحظاتی گذرا هدیه میدهند.
عمق فاجعه آنجا بیشتر آشکار میشود که انگار تمامی سنسورهای حساس مسئولان این استان سالهاست حتی قبل از وقوع انفجار، قطع عضو و یا جان باختن شهروندان ایلامی، غیرفعال شده است.
سنسورهای حساس به تاکیدات مکرر دین اسلام بر حفظ جان و مال انسانها توسط زمامداران آنها، احساس وظیفه و مسئولیت، فریاد کشیدن و طلب کمک کردن از مسئولان ارشد کشوری، سنسورهای برنامهریزی و تهیه طرحها و منابع پیشنهادی و حتی سنسورهای اخلاق و عاطفه که میتواند در قالب یک سرکشی و یا تماس ساده با حادثهدیدگان و خانوادههایشان خود را نشان دهد از وجود مسئولان این استان قطع شده است.
مسئولان ما حتی به پیگیری روند درمان، مساعدتهای مالی احتمالی و سفارشات و تاکیدات لازم بر کادر درمان جهت رسیدگی بیشتر و مداوای مسئولانهتر قربانیان که به ایجاد آرامش خاطر حداقلی قربانیان و بستگان آنها منجر شود، نیز اعتنایی نکردهاند!
چرا در این مواقع از هیچ مسئولی برای مسئلهای با این درجه از اهمیت که اتفاقاً در اکثر موارد به محرومترین، زحمتکشترین و مولدترین قشر جامعه یعنی عشایر و دامداران مناطق مرزی آسیب میرساند، صدایی و یا ندایی شنیده نمیشود؟!
چرا هیچ فریاد رسا و تقاضای مکتوبی خطاب به مقامات و نهادهای مسئول کشوری و لشکری از جمله رهبر انقلاب، رئیسجمهور، مجلس، وزارت دفاع، مرکز مینزدایی کشور و … از تریبونهای این همه مسئول استانی از استاندار گرفته تا نمایندگان مجلس که از سخن گفتن در هر تریبونی و به هر بهانهای نمیگذرند، شنیده و یا دیده نمیشود؟
چرا این حضرات که در هر زمینهای خود را نظریهپردازانی قابل میپندارند، حاضر نیستند در این مورد حتی اظهارنظری ساده و ابتدایی بنمایند؟ چرا این مسئولان بصورت جمعی و با پوشش دادن همدیگر، مصرانه پیگیر حل این معضل بزرگ استان ایلام نیستند؟! نمایندگان از چه روی خود را نماینده مردم میپندارند و چندین نفر دیگر باید در این قربانگاههای مرزی کشته و یا قطع عضو شوند تا صدایی از آنان شنیده و حرکتی موثر از آنان دیده شود؟
شاید استاندار محترم و نمایندگان شریف در جلساتشان برای تعیین قدرالسهم بستگان و همایلیهایشان در معاونتها و مسندهای مدیریتی استان چنان سرگرماند و یا در مواردی هیاهویشان بالا گرفته!!! که نه تنها صدای خورد شدن استخوانهای مردم زیر بار سنگین مشکلات اقتصادی و معیشتی را نمیشنوند، بلکه موج سهمگین و مداوم انفجار مینهای مهران و دهلران هرگز نتوانسته آنها را اندکی از فضای داد و ستد مدیریتها دور نماید!
گویا سنسورها همه قطع شده و تنها سنسور فعال، داد و ستد سهام معاونتها و مدیریتها در بازار بورس مسئولیتهای استان است! جالبتر اینکه در این بازار مطابق شنیدهها شاید تنها معیار و سکه رایج در تصدی مدیریتها، نزدیکی به نمایندگان مجلس و سایر ارکان قدرت در استان و نه اصول اساسی تخصص، تعهد و شایستگی است که در نوشتارهای آتی به تفصیل راجع به آن خواهیم نوشت.
✍ مجید بگنظری- روزنامهنگار و استادیار دانشگاه