سی سال معلمی سرشار از تجربه های ناب زیستن با جوانان و دنیای آرزوها و آمال آنان بود .
اما در این سال سی آنچه در دنیای معاون مدرسه بر من گذشت خود حکایت دگری بود
از دبیری و مدیریت دبیرستان کار اداری در سطح شهرستان و استان یازده سال آن به معاونت در یک دبیرستان گذشت
مدیر دبیرستان یا دبیر با مسوول اداری قسمتی در آموزش و پرورش باشی کمتر از نزدیک دنیای متنوع بچه ها را تجربه می کنی
زنگ های تفریح ، زنگ های ورزش ، گاهی سرکلاس درس معلمان غایب، صبحگاه و ظهرگاه ، نماز جماعت ، کلاس های فوق برنامه ، رسیدگی به حضور و غیاب بچه ها و مجموعه متنوعی از شرح وظایف ترا بر آن می دارد که از انواع کارها حداقل آگاهی نسبی داشته باشید و بایستی مجموعه ای از نقش ها را ایفا کنید
باید مددکار اجتماعی باشی چون دانش آموز زرنگی هست که اگر پول کرایه سر ماه سیروس مدرسه نداشته باشد ترک تحصیل همانا و آسیب های اجتماعی مابعد همانا
گهی باید یتیم نوازی کنی و گهی باید بسان یک مادر به دانش آموز مادر از دست داده ای مهر بورزی
گهی باید در فوتبال و والیبال سر رشته ای داشته باشی و یک سوت داوری به دست داور مسابقات بچه ها باشی
گهی باید سر به سر همه کتاب های درسی بگذاری بجای یک معلم شیمی امتحان بگیری درس حسنک وزیر را از حفظ باشی با داغ مادر حسنک بسوزی و به آن زن جگر آور درود بفرستی و کینه بوسهل زوزنی بر دل که این شرارت در طبع وی موکد شده را علت چه باشد ؟!
گهی باید هم فیزیک بدانی هم متافیزیک
گهی هم باید در درس زیست فکری به حال سرماخوردگی بچه ها بکنید و بروید دنبال دنیای ویروس ها
واگر فردا روزی کرونایی آمد چه بسا همان درس ها و مطالعات ترا کرونا نویس کند
گاهی باید روی مهارت های زندگی متمرکز شوی و گهی هم باید بدانی سبک زندگی چیست
دنیای معاون مدرسه چیزی دگر است
گهی تندی و گهی نرمی
و آنگاه که درب مدرسه را می بندی باید خیالت راحت شود کسی کلاس نمانده است
باید چهار چشمی با گوش های باز مراقبت کنید که دعوا وتهدید بچه ها در بیرون محقق نشود و خیالت راحت باشد که همه سوار ماشین ها شده باشند وانگاه پس از سی سال کار واز بس سر پا ایستادن سهمت بشود یک جفت پای واریسی
وانگاه بخاطر آنکه درد را فراموش کنید باید خودت را روزانه با چیدمان سنگ ها در کوهساران خسته کنید
و دلخوشی ات بشود تربیت چند دانش آموز که اکنون بعضی هایشان قدر شناس و بعضی هایشان همان طفلک بازیگوش مدرسه اند که یک روز پدران آنان ناسزای ترا می گفت که چطور فلان به سر آن معلمی که ترا درس داده و گاهی خودشان
اما تو هنوز دلشوره آنان را دارید بسان یک پدر بسان یک مادر اگر سرشان به اوج هم برسد باز آنان را محتاج محبت ..