عقیده واندیشه انسانهای عاقل ودانا ، هیچ تناسبی با انشقاق وافتراق واغتشاش نداردوبا تعدی وتجاوزوتخاصم نیز مخالف ودرتضاداست.
اربابان قلم واصحاب فرهنگ امانتداران اولیاء خدایند که باید برای اقامه عدل وتعمیق آرامش وارد میدان جهاد شوند وبا بسیج سرما یه های فکری و آموزه های تربیتی ، ازکرامت انسا نی وآزادیهای مشروعش پاسداری نمایند.
مگر میشود مردمیکه دیروز با اهداء جان خود وفرزندانشان از شرف وناموس وامنیت این آب وخاک مقدس دربرابر متحاوزان عالم محافظت کردند وافتخار آفریدند ،امروز درمقابل شیطنت عده ای و شرارت عده ای دیگر سکوت کنندو بهنا آرامی اطراف واکناف خود رضایت دهند؟
چرا این روزها و هفته های قبل ازآن درچهارسوی شهر شهیدان شهیرو دانشمندان خبیر، بوی باروت وبزم بلا بلند است و سوگ وعزا؟
گویا گُرگانی درلباس میش وبا سوء استفاده از سلامت نَفسِ اربابان ادب، با زهر قلم خود، قلبِ امانت را هدف گرفته تا اَبرِآشو ب، آسمان آرامش را فراگیرد ودیلیز دزدی برای رهزنان رو سیاه اَمن گردد
اگرخیرخواهان نیک اندیش ذره ای ازرسالت ذاتی خود عدول کنند ، شیادان شرور با بُت وجود خویش ، محراب دل را آلوده ودر پشت مِنبرِمَکر، آن کار دیگرمیکنند.
در غیبت سپاه آرامش، لشگر اضطراب با برگ تقدس، بذر بلوادر دل کوه میکارد تا محفل مهربانی مردم زایل شودودود دنائت، فضای پیرامون را آلوده ونا امن کند
ماجرا چیست که مدتی است دینارکوه جنگ و کبیرکوه جفااست ، نماد تاریخ این حوزه آشفته وشهرآب وآئینه آزرده ست؟
صدای تفنگ وصفیرگلوله قالب امنیت راخالی وقلب آرامش را آزارمیدهد.
باحافظان طبیعت مخاصمه شده و گلوی اشجار به توفان تاراج سپرده میشود؟
به چه دلیل، ترس وتهمت وتجا هل وتفنگِ تقاص ، مداد مدارا ومِهرِ مودّت را به حاشیه برده، گُل دوستی درشوره زاردشمنی گرفتار، مجلس تفاهم به مراسم ترحیم تبدیل گردیده ونعمت اتقان واطمینان، اسیر نقمت ونقصان شده است.
اربابان معرفت مطلع اند که اخیرا،در نقاطی از استان نعره ی تفنگ ، برتُحفه تعامل رجحان یافته، مرگواره مقتولین ، حزن افزای کوچه های شهراست و بعضی روزها دربعضی شهرها شاهد تشیع وتدفین مقتولین بیگناه میباشیم؟
عالمان دین، اصحاب اندیشه ، نهادهای فرهنگی، ائمه محترم جمعه وجماعات، متولیان مساجد ، مصلحین مخلص ومراکز علمی ، فرماندهان وافسران جنگ نرم، رسانه عریض صداوسیماو وزارت وسیع وطویل آموزش وپرورش درکجای این مسیر مرگبار وبرکدام پله این نردبان نحیف قراردارند؟
مدیران سیاسی، نهادهای اجتماعی ، متولیان پژوهشیومراکز تحقیقاتی
چرا برای انسداد این مسیرِ نحس و نفسگیر فکری نمیکنند؟
دراین فضای پرقضا، مامورین بی گناه انتظامی درحین خدمت به آتش عداوت سپرده وبه شهادت میرسند، گُل وجود معتمدین یک شهر ، دراوج بیرحمی درخون خُسران می غلطد، جوانی درحین کار با سلاح گرم جانش را ازدست میدهد.
فلان معلم محترم در آن شهر جنوبی ودر روز روشن درکف خیابان کشته میشود.
سه نفر ازاعضای خانواده ای بدون هیچ جرم وجنایتی در آن دیار خوش نام به قتل میرسند ،درمدت چندسال گذشته تعداد هشت نفر از دا مداران وروستائیان مولد، بربام بلند شمالشرق کبیرکوه مورد اصابت گلوله قرار گرفته وکشته میشوند، بعضی افراد نادان درمقابل همدیگه سنگر گرفته وبه روی هم سلاحمیکََشَند، بعضی مسیرها ومعابر مردم نا امن و آرامش دربعضی متاطق دیگر سلب شده است وخیلی از عقلای قوم نیز شتر دیدی وندیدی !
این درحالی است که براساس مستندات دفترخلقت، ما وظیفه داریم که بدون دلیل، مانع مصائب همنوعان و بهانه لبخند دیگران بوده ومایه آرامش وما نع اضطراب آنان باشیم.
محبت ومهربانی یک تجارت پایاپای وتهاتراحسان بین بندگان است وما نباید خودرا ازآن محروم کنیم.
صاحبان قلم ومالکان کِرَم بایدهمیشه سواربراسب صاعقه وپا به رکاب، برای توسعه خیرات وقطع مَضَرات ، آماد اصلاح ذات البین باشند، زیرا که بی تفاوتی نوعی نا بینایی مطلق وعارضه تلخی است که صدبار بدترازدرد(لالی)و هزار مرتبه زجرآورتر ازناشنوایی است که باهیچ ذائقه ای سازگاری ندارد.
تولیدناهنجاری ، ایجادنا سازگاری ، خودستایی ودیگرآزاری بلای بدفرجامی است که باعقل وانصاف وانسانیت درتباین است و همه وظیفه داریم که باآن به مبارزه ومصاف بپردازیم.
مگرخدای جهان آفرین درقرآن کریمش نفرموده است که کشتن یک فرد بیگناه مساوی است باکشتن همه انسانها؟
مگرامام رضا (ع) به ما سفارش نکرده است کهمسلمان واقعی آن است که انسانهای دیگر از دست وزبانش درامان باشند؟
مگرنه این است که درقانون اساسی کشورآرامش فردی واجتماعی از ابتدایی ترین حقوق حقه همه ایرانیها است؟
پس چگونه افرادقلیلی باید به خوداجازه دهند که به حریم دیگران خدشه واردکنند؟
لذا شایسته است که نخست، فرزانگان قلمبان ، مصلحین باوجدان و معتمدین مسلمان، آستین همت بالابزنند و به عشق همنوعان خویش، دل به دربای آسیب زده و با مداخله در مشکلات مردم وتلاش برای رفع کدورتهای کهنه وکنکاش در بسترهای بحران آفرین ورفع موانع محبت ومشارکت، ازاین همه آشفتگی وآشوب جلوگیری کرده وبا حذف مناقشات ومخاصمات، به نقش تاریخی وانساندوستا نه خود عمل کنندوچنانچه این اقدام کارسازنشد، متولیان انتظامی وقضایی با یدقدرت وابزار اقتدار، مخلین آرامش جامعه را چنان تادیب وتعقیب نمایند تاعبرتی باشد برای سایر متجاسرین به امنیت عامه ، تا اَبراحسان این حرکت شریف چون باران آرامش وآسایش، مزرعه وجود جامعه را آبیاری کند.
همه باید به حکم عقل
ازخود ودیگرا ن بپرسیم؛ وقتی مذاکره هست منازعه چرا؟ باوجودجاذبه، جدایی برای چی؟ وقتی جوانمردی باشد جوانمرگی چرا؟
اگر منطق حاکم باشد مرگ زودرس برای چه؟ ،چنانچه گُلدوستی جوانه زند ، به رویش خار دشمنی چه نیازی هست؟ .
پس؛ بیا تاگل برفشانیم ومی درساغراندازیم/
فلک را سقف بشکافیم وطرحی نو دراندازیم/
اگرغم لشگرانگیزد که خون عاشقان ریزد/
من وساقی بهم تازیم و بنیادش براندازبم.
چنین باد؛
نعمت آرامش یا نقمت اضطراب
پیرامون حوادث تلخ روزهای حال وماههای گذشته آبدانان وشهرهای همجوار.
لینک کوتاه : https://tolouilam.ir/?p=1728
- نویسنده : سیدحرمت الله موسویمقدم
- ارسال توسط : tolouilam
- منبع : طلوع ایلام
- 1199 بازدید
- بدون دیدگاه